Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری فارس-گروه سینما: تا جایی که به خاطر دارم چند ماهی هست که از گیشه و مخاطب سینما می‌نویسیم و به دنبال علت کاهش آن هستیم، از ابتدای شروع مسیر رکود سینما دلایل متعددی را برای این موضوع مهم بیان کردیم و شاید بتوان گفت که هرکسی که حداقل دستی بر آتش سینما دارد هم این موضوع را بدون نظر نگذاشته است.

سازمان سینمایی هم از همان ابتدا به‌عنوان متولی هنر هفتم در کشور سیاست‌های بسیاری را برای حمایت از سینما، مخاطب و فیلم‌ساز در نظر گرفته که به وقت خود شیوه اجرا و نتایج آن سیاست‌ها باید بررسی شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اینکه این کنش ها تا کجا توانسته است به وضعیت سینمای کشور کمک کند نیاز به کمی زمان دارد تا کم کم بتوان به صورت عینی نتایج ملموس آن را مشاهده کرد.

در این گزارش نمی‌خواهیم خیلی متمرکز بر سیاست‌های سازمان سینمایی و نتایج آن پیش برویم. آن چیزی که در اینجا محور و ایده اصلی است جستجوی نسبت معنادار بین کیفت آثار سینمایی و فروش آن است. هرچند این نکته همیشه صادق نیست و طی دهه‌های گذشته برخی از آثار بی‌کیفیت رکورددار فروش بوده‌اند. اما ما همچنان فرضمان این است که فیلم خوب و با کیفت است که می‌توان به سلیقه مخاطب شکل دهد و آن را به سینماها بکشاند.

*مخاطبی که بازگشت

از هفته گذشته و از زمان اکران آثار جدید روی پرده سینما،‌ امیدی برای بازگشت مخاطب به سالن‌هایی که اکران‌های 10 تا 15 نفرِ را تجربه می‌کردند به وجود آمد، شاید حتی امیدمان واهی هم نبود و اکران آثار جدید موتور محرکی برای رشد مخاطب سینما بود.
اکران لوپتو، بخارست، طبقه یک‌ونیم و بیرو باعث رشد 30 درصدی مخاطبان سینما شد، رشدی که شاید شرایط را به حالت بازنگرداند اما قطعاً قابل‌توجه و مهم است.

*مخاطبی که نباید ناامیدش کرد

اما نکته مهم‌تر از آن نگه‌داشتن مخاطبی است که آشتی کرده است، ازاینجا به بعد ماجرا تنها و تنها یک متولی دارد، هنرمندان و سینماگران همان افرادی هستند که باید با ساخت درست و البته قوی باعث رشد مخاطب سینما و نگه‌داری از آن شوند. در همین خصوص روز گذشته به دیدن فیلم بخارست ساخته مسعود اطیابی، در یکی از سینماهای تهران نشستم، نگاه به اطیابی اینگونه است که او اساساً کارگردانی است که مخاطب را به سینما می‌کشاند.

به نظر تعداد مخاطبان کم نبود،‌ هرچند این سالن قطعاً روزهای شلوغ‌تری را هم تجربه کرده بوده اما این تعداد هم قابل‌قبول به نظر می‌رسید. هرچند فیلم جدید این کارگردان چنگی به دل نزد و بازگشتی به عقب بود.

سالن روبه‌رویی انیمیشن لوپتو را برای اکران داشت، می‌توان گفت تعداد قابل‌توجهی از مخاطب هم منتظر ورود به سالن برای تماشای این انیمیشن بود،‌ البته تفاوت سنی مخاطبان دو سالن مشهود بود.

جالب اینجاست که همزمان شدن این دو فیلم ذهنم را به خود مشغول کرد. یکی بخارست که عموما سلیقه مخاطب را در سطحی‌ترین شکل ممکن، نازل می‌خواهد، و دیگری لوپتو که بی‌شک به ارتقا سلیقه مخاطبان کودک و نوجوان می‌انجامد.

*اقبالی که اتفاقی نیست/ پای لوپتو در میان است

اقبال از انیمیشن لوپتو اتفاقی است که نمی‌توان جدای از کیفیت خودش، نام پسر دلفینی را در آن بی‌تأثیر دانست، مخاطب در اکران انیمیشن قبلی با یک اثر درخور توجه روبه‌رو شده و انیمیشن بعدی را هم به تماشا می‌نشیند، حال‌آنکه کیفیت لوپتو نیز زمین رویش مخاطب برای انیمیشن بعدی را حاصلخیز کرده است.

لوپتو اثری است که دوگانه حاشیه مرکز را به چالش کشیده ، از شهر کرمان برخاسته و توانسته است مخاطبان بسیاری ر ا تهران جذب خود کند. اثری در خور، که  تماشاگران کودک را راضی نگه خواهد داشت و به واسطه جذابیت‌های بصری و محتوایی‌اش مدت‌ها ذهن آن‌ها را به خود مشغول خواهد کرد.

*مسیری که بخارست طی می‌کند

این گزارش قصد نقد آثار روی پرده را ندارد، این اشاره‌ها هم بیشتر از این منظر است که یادآوری شود که عموم مخاطبان سینما، آن‌هایی که در هر شرایطی از دیدن فیلم پا پس نمی‌کشند، صاحب«سلیقه»، ذوق و زیباشناختی خاص خود هستند. دیگر آن زمان گذشته است که هر چیزی را بشود به خورد مخاطب داد، تماشاگران امروز در بین آثار متنوع  دست به انتخاب می‌زنند و بی‌شک کیفیت آثار، ایده‌ها و شیوه ساخت آثار نقش بسیار مهمی در کسب رضایت آنان دارد.

مشاهده میدانی کنش‌ها و رفتار مخاطبان فیلم بخارست نشان از این داشت که احتمالا مخاطبان بخارست حاضر نباشند فیلم بعدی اطیاری را به تماشا بنشینند. و این موضوع ربط مستقیمی با کیفیت اثر دارد. وقتی مخاطب سلیقه‌اش نادیده گرفته می‌شود و سطح اثر سینمایی به سریال‌های نمایش خانگی تنزل می‌یباد، دیگر نباید انتظار داشت که مخاطب برای دیدن اثر تازه این کارگردان لحظه شماری کنند.

بخارست شاید از انفرادی و دینامیت محتوایی‌تر باشد اما همچنان به‌وضوح با فیلمی که با محتوا نامیده شود فاصله دارد. و آشکارا می توان آن را ذیل سینمای زرد دسته بندی کرد. سینمایی که فرم را نادیده می‌گیرد و صرفا مشغول به تیکه پرانی‌های سیاسی و شوخی‌های تکراری می‌شود.

اگر چرخی هم در آمار فروش سینما بزنیم، متوجه می‌شویم که هرگاه اثری شاخص، محتوا محور و البته خوش‌ساخت از منظر زیبایی شناختی اکران شده، آمار مخاطب سینما را تکان داده است، حتی اگر دینامیت و انفرادی پرفروش‌ترین باشد.

*فروش محور است یا کیفیت؟

فارغ از این مطالب، سینمای ایران بیشتر از آن‌که فروش را محور خود بداند باید به محتوا و کیفیت ساخت اثر اهمیت دهد، آثاری که به‌یک‌باره فروش را افزایش می‌دهند و مخالف اندیشه ورزی هستند می‌توانند مسکنی موقتی برای سینما باشند اما بعید به نظر می‌رسد که در رشد همیشگی مخاطب مؤثر باشند. تجربه نشان داده است که در این میانه اثری که از کیفت خوبی برخوردار باشد، فروش هم خواهد داشت.

کافی است موقعیت«لوپتو» را با «بخارست» مقایسه کنیم. یکی با امکانات محدود و برخاسته از شهرستان و دیگر پر طمطراق و پر از چهره‌های معروف، اما آنچه برنده است بی‌شک«کیفیت» است. چرا که می‌تواند در شکل دادن به سلیقه مخاطب نقش بازی کند و او را خوش ذوق‌تر کند، و  کیست که نداند هرچقدر ذوق و سلیقه ارتقا یابد جهان جای بهتری خواهد شد.   

درست است که سینما همواره در کنار آثار خاص و به اصطلاح هنری نیازمند سینمای بدنه و معطوف به سرگرمی برای مخاطب عام و فروش بیشتر است، اما در هر سطحی که اثری سینمایی خلق شود «مخاطب» مساله اصلی است. چرا که مخاطب با هر اثری که می‌بیند سلیقه‌اش شکل می‌گیرد و ذائقه پیدا می‌کند. وقتی همواره او را در معرض آثار بنجل و زرد قرار دهیم بعد از مدتی دیگر میل و کششی برای دیدن آثار ارزشمند پیدا نمی‌کند، چرا که« علاقه»بر اساس همان چیزی ساخته می‌شود که همواره او را در معرضش قرار داده‌ایم.

کسی که یک عمر به موسیقی بازاری و نازل گوش سپرده باشد را نمی‌توان به یک باره به موسیقی کلاسیک و قوی علاقه‌مند کرد. همانگونه که گفته شد «سلیقه» به واسطه در معرض آثار خوب و با کیفت قرار گرفتن، شکل می‌گیرد. 

در تحلیل نهایی«سینما» و «سینماگران» عامل اصلی دعوت «مخاطب» به سالن‌های سینما هستند، افرادی که خود را صاحب اصلی سینما می‌دانند و باید بیشتر از هرکسی به مخاطب خود اهمیت دهند، چرا که این سه ضلعی هیچگاه شکل نمی‌گیرد اگر مخاطبی در میان نباشد، هنر بدون مخاطب وجود ندارد.

از این رو هر هنرمندی در هر رشته و سطحی که فعالیت می‌کند، اثرش باید معطوف به ارتقا سلیقه مخاطب باشد و همواره مخاطبی آرمانی را برای خود در نظر بگیرد تا بتواند اثرش را به سطح قابل قبولی از کیفیت برساند.

در واقع همین«اهمیت به جایگاه» مخاطب است که می‌تواند باعث ارتقای سینمای کشور شود. در نهایت اینکه در میدان سینمایی امروز کشور ساخت انیمیشن‌هایی چون پسر دلفینی و لوپتو نور امیدی است که باید قدردانش بود. چرا که این آثار با کیفیت، از همان ابتدا سطح سلیقه کودکان را در معرض آموزش قرار می‌دهند و نگاه زیباشناختی آنان را ارتقا می‌دهند.

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: بخارست فیلم بخارست گیشه سینماگران لوپتو اکران پسر دلفینی دینامیت انفرادی سلیقه مخاطب مخاطب سینما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۶۹۵۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)

دهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته می‌شود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران می‌دانند. صدیقه‌ (روح‌انگیز) سامی‌نژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقش‌آفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.

به گزارش روزیاتو، نام روح‌انگیز سامی‌نژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خان‌بهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.

با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامی‌نژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.  

فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سال‌ها بی‌خبری و با تصاویری تکان‌دهنده از این ستاره سال‌های دور سینما واکنش‌های تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد:‌

زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سال‌های پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روح‌انگیز سامی‌نژاد مُرده است. من تا آن روز فکر می‌کردم روح‌انگیز سامی‌نژاد باید سال‌ها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامی‌نژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامی‌نژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».

این کارگردان سینما همچنین گفته بود:

من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامی‌نژاد را در فیلم تهامی‌نژاد دیده بودم که گریه می‌کرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناس‌ترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلی‌های دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعه‌ای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.

عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخش‌هایی از آن آمده است:

وقتی‌ در سال‌ ۱۳۱۲ فیلمِ‌ «دختر لر» ساخته مشترک‌ خان‌بهادر اردشیر ایرانی‌ و عبدالحسین ‌سپنتا، که‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد در آن‌ نقش‌ «گلنار» را بازی‌ می‌کرد، در تهران‌ نمایش‌ داده‌ شد، در میان‌ مردمی‌ که‌ برای‌ بار نخست‌ سیمای‌ یک‌ زن‌ ایرانی‌ را بر پرده سینما دیده‌ بودند واکنش‌های‌ ناگواری برانگیخت، که‌ به‌درستی‌ روشن‌ نیست‌ ــ و احتمالاً هیچ‌گاه‌ نیز معلوم‌ نخواهد شد ــ که‌ آیا خانم‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد تصوری‌ از آن‌ واکنش‌ها در ذهن‌ داشته‌ است‌ یا خیر، و آیا اگر می‌داشت‌ حاضر به‌ ایفای نقش در آن‌ فیلم‌ می‌شد؟

گفته می‌شود که در آن مقطع آوانس‌ اوگانیانس‌ نیز کوشش‌هایی را در زمینه ساخت فیلم انجام می‌داد و در این‌باره بهارلو ادامه داده است:

به‌موازات‌ فعالیت‌های‌ سخت‌کوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین‌ سپنتا و خان‌بهادر اردشیر ایرانی‌ نیز برای‌ ساختن‌ نخستین‌ فیلم‌ مشترک‌ در هندوستان‌ در جست‌وجوی‌ بازیگر زنی‌ بودند که زبان‌ فارسی‌ بداند و نقش‌ «گلنار» را در فیلم‌ «دختر لر» بازی‌ کند. تا قبل‌ از دوره پهلوی‌ِ اول‌ بازی‌ زنانِ ‌مسلمان‌ در نمایش‌ها و تعزیه‌ها ممنوع‌ بود و بازیگران‌ زنی‌ که‌ در این‌ سال‌ها در فیلم‌های‌ اوگانیانس‌ و مرادی‌ ایفای‌ نقش‌ می‌کردند مانند مادام‌ سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین‌ ژوزف، زما اوگانیانس‌ و آسیا قسطانیان‌ (کوستانیان) از بانوان‌ ارمنی‌ بودند که‌ اکثر آن‌ها از صحنه تئاتر به ‌سینما آمده‌ بودند، به‌همین‌ دلیل‌ موانع‌ کم‌تری‌ بر سرِ راه‌ خود داشتند.

سپنتا موفق‌ شد صدیقه‌ (روح‌انگیز) سامی‌نژاد، همسر یکی‌ از کارکنان‌ کمپانی‌ امپریال فیلم‌ بمبئی، را که‌ از سیزده‌ سالگی‌ از کرمان‌ به هندوستان‌ رفته‌ بود مجاب‌ کند و با این‌ توضیح‌ که نام‌ او به‌عنوان‌ نخستین‌ بازیگر زن‌ در تاریخ ‌سینمای‌ ایران‌ ثبت‌ خواهد شد ــ که‌ شد ــ موافقت‌ او و شوهرش، دماوندی، را برای‌ بازی‌ در فیلمش‌ جلب‌ کند. بدین‌ ترتیب‌ گروه‌ هندی‌ ـ ایرانی‌ عبدالحسین‌ سپنتا و اردشیر ایرانی‌ کار خود را در هندوستان‌ آغاز کرد.

«دختر لر» نخستین‌ بار در سی‌ام‌ آبان‌ ۱۳۱۲ در دو سینمای‌ مایاک‌ (دیده‌بان) و سپه‌ بر پرده‌ آمد، و نمایش‌ آن، سال‌ بعد از دوم‌ مردادماه‌ ۱۳۱۳ در سینما مایاک‌ تکرار شد، و پس‌ از یک‌ ماه‌ از چهارم ‌آذر نمایش‌ آن‌ در سینما سپه‌ به‌ مدت‌ پنجاه‌ روز ادامه‌ یافت. سپس‌ با یک‌ دو هفته‌ وقفه‌ در همین‌سینما از نو بر پرده‌ رفت. استقبال‌ از فیلم‌ بسیار پُرشور بود و حتی‌ «مادر بزرگ‌های‌ خیلی‌ پیر» هم‌ رفتند تا سرگذشت‌ «دختر لر» را به‌چشم‌ ببینند.

 ایفای‌ نقش‌ گلنار در «دختر لر» موجب‌ شد که‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد چنان انگشت‌نما و زبانزد خاص‌ و عام‌ شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.

سامی‌نژاد در سال‌ ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال‌ پس‌ از نمایش‌ «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامی‌نژاد با نام‌ «سینمای‌ ایران‌ از مشروطیت‌ تا سپنتا» حضور یافت‌ و به‌ روایت‌ زندگی‌ دشوار و پر از رنج خود پرداخت.

از تهامی‌نژاد نقل‌ شده است‌:

اغلب‌ به‌طور کنترل‌نشده‌ای‌ می‌خندید و در حالی‌که‌ اشک‌ در چشمانش‌ حلقه‌ زده‌ بود به‌ من‌ گفت‌ که‌ هنگام‌ اقامت‌ در هند ایرانی‌های‌ متعصب‌ او را مورد ضرب‌وشتم‌ قرارمی‌دادند و حتی‌ بطری‌ به‌طرفش‌ پرتاب ‌می‌کردند. به‌طوری‌که‌ همواره‌ مجبور بود همراه ‌با محافظ‌ از استودیو امپریال‌ فیلم‌ خارج‌ شود.

درباره این چهره مستند دیگری با نام «روح‌انگیز سامی‌نژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.

سامی‌نژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبه‌ای با ایسنا گفته بود:‌

بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آن‌ها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسل‌های دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آن‌ها به این موضوع توجه نکردند.

قدیمی‌های معروف، بریده‌اند و سعی می‌کنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سال‌ها به آن‌ها بی‌لطفی شده است و دل پرگلایه‌ای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که می‌توانست بازی کند. در یکی از برنامه‌های تلویزیونی هفت، بعد از سال‌ها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید می‌بینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمی‌توان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سال‌ها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او می‌توانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی می‌کرد چه اتفاقی می‌افتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بی‌غمی وجود نداشت، می‌توانست نقش یک پدر را بازی بکند.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • دین سینما به امام صادق‌(ع) چه زمانی ادا می‌شود؟
  • رجوع و روایت آتش بلاگری و سلبریتی شدن در روابط زن و شوهری
  • کدام فیلم‌های سینما به جامعه کارگری ادای دین کردند؟
  • کارکرد انتقادی و راهبری فیلم های مستند کمرنگ شده است
  • در انتظار روزهای خوب برای«زهره» اصلی ترین آبریز کشور
  • سینما به روایت «آپاراتچی»
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
  • کانون «نگاره و سینمای» دانشگاه آزاد بروجرد گشایش یافت
  • سینما بدون چهره کارگر ایرانی
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران